آرزوی توافق
26 دی 1394 توسط مسافر جامانده
دوباره دل و زمزمه ی مستانش
دوباره غم و ناله و گریانش
دوباره سر زپا نشناسم من
از این همه رنج، رنج هجرانش
در این سرای محبت در این سرای امید
دوباره بلبل غم می سراید آوازش
در این دیار غریب در این قفس حیران
چرا نمی رود از رو سیاه ویرانش
دوباره سراغ می میگیرد این دل من
چرا نمیدهی اش جرعه ای هوادارش
من و ز من و نفس اماره کن خلاص
که بی گذر وقت نموده بیمارش
الا تو ای همه گمشده ام پیدا شو
بزن کنا پرده یک نظر تماشایش
.
.
.دوباره این کلام و سرایت من…….
دوباره نگاهت……. دوباره درمانش
(سجادی)